English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4774 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
homemaker U اداره کننده خانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
household art U فن اداره خانه
director U اداره کننده
administrant U اداره کننده
gerent U اداره کننده
directors U اداره کننده
managerial U مدیر اداره کننده
runners U اداره کننده شغلی
runner U اداره کننده شغلی
issuing authority [body] U مرجع [اداره] صادر کننده
sponsor U سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sponsoring U سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sponsors U سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
yamen U اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
lady help U زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole U کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house U تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house U خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
scotland yard U اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
honeycombs U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
tricotine U پارچه زبر لباسی خانه خانه
honeycomb U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
our neighbour door U کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
houndstooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
homebody U ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
hound's tooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
toft U عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
Honey comb design U طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
headquarters U اداره کل اداره مرکزی
bagnio U فاحشه خانه جنده خانه
weigh house U قپاندار خانه ترازودار خانه
garde manger U سرد خانه اشپز خانه
cellular U لانه زنبوری خانه خانه
personnel U کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
i do not know your house U خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
ranged U یک خانه یا تعدادی خانه
range U یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb U خانه خانه کردن
ranges U یک خانه یا تعدادی خانه
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
the house is in my possession U خانه در تصرف من است خانه در دست من است
serviced U اداره
offices U اداره
bureaus U اداره
handling U اداره
directorates U اداره
bureau U اداره
service U اداره
directorate U اداره
workplaces U اداره
helms U اداره
operation U اداره
workplace U اداره
gestion U اداره
office U اداره
prefecture U اداره
maladmidistration U سو اداره
managements U اداره
management U اداره
helm U اداره
department U اداره
cutchery U اداره
cutcherry U اداره
departments U اداره
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
strategies U فن اداره جنگ
management system U سیستم اداره
labour office U اداره کارگزینی
maladministration U سوء اداره
labor service U اداره کار
strategy U فن اداره جنگ
registry offices U اداره ثبت
full command U اداره کامل
maladminister U بد اداره کردن
plays U اداره مسابقه
legal department U اداره حقوقی
customs U اداره گمرک
manageability U قابلیت اداره
labouroffice U اداره کارگزینی
public health pepartment U اداره بهداری
registry office U اداره ثبت
security service U اداره امنیت
financial agency U اداره دارایی
financial a U اداره مالیه
finance office U اداره دارایی
playing U اداره مسابقه
played U اداره مسابقه
play U اداره مسابقه
intelligence service U اداره اطلاعات
intelligence department U اداره اطلاعات
record office U اداره بایگانی کل
headquarters U اداره کل شهربانی
managing U اداره کردن
manages U اداره کردن
financial agency U اداره مالیه
security force U اداره امنیت
mans U اداره کردن
security U اداره امنیت
man U اداره کردن
india office U اداره امورهندوستان
directs U اداره کردن
aminister U اداره کردن
directed U اداره کردن
direct U اداره کردن
manage U اداره کردن
managed U اداره کردن
staffers U کارمند اداره
operates U اداره کردن
paperless office U اداره بی کاغذ
penology U اداره زندان
police headquarters U اداره کل شهربانی
Near our office . U نزدیک اداره ما
head office U اداره مرکزی
misconduct U سوء اداره
ministration U اداره خدمت
misgovern U بد اداره کردن
medical department U اداره بهداری
misgovernment U سوء اداره
porotocol department U اداره تشریفات
office manager U رئیس اداره
rule U اداره کردن
government house U اداره حکومتی
administration of estate U اداره ترکه
Department of labor [American English] U اداره کار
operate U اداره کردن
gestion U اداره کردن
administration U اداره کردن
administrations U اداره کردن
prefecture U اداره ریاست
departments U بخش اداره
government office U اداره دولتی
administering U :اداره کردن
helm U اداره کردن
helms U اداره کردن
the relevant office U اداره مسیول
proconsulate U سمت یا اداره
department U بخش اداره
operated U اداره کردن
dipartment of publications U اداره مطبوعات
consulate U اداره کنسولی
consulates U اداره کنسولی
dipartment of publications U اداره نگارش
police U اداره شهربانی
misruling U سوء اداره
criminal i. department U اداره اگاهی
stage manage U اداره کردن
stage-manage U اداره کردن
stage-manages U اداره کردن
stage-managing U اداره کردن
wield U اداره کردن
bureaus of census U اداره امار
misrules U سوء اداره
misruled U سوء اداره
mismanagement U سوء اداره
service bureau U اداره خدماتی
malpractices U سوء اداره
malpractice U سوء اداره
housekeeping U اداره منزل
tobacco department U اداره دخانیات
mishandled U بد اداره کردن
mismanage U بد اداره کردن
mismanaged U بد اداره کردن
mismanages U بد اداره کردن
mismanaging U بد اداره کردن
misrule U سوء اداره
wielded U اداره کردن
mishandles U بد اداره کردن
mishandling U بد اداره کردن
run U اداره کردن
runs U اداره کردن
the police headquaters U اداره کل شهربانی
department of trusteeship U اداره قیمومت
department of trusteeship U اداره سرپرستی
department of publications U اداره انطباعات
staffer U کارمند اداره
department of publications U اداره نگارش
depaartment of accounts U اداره محاسبات
deparment of trusteeship U اداره قیمومت
mishandle U بد اداره کردن
claimant agency U اداره کارپردازی
the d. poliee U اداره اگاهی
criminal investigation department U اداره اگاهی
policed U اداره شهربانی
wielding U اداره کردن
bureaus of census U اداره سرشماری
custom house U اداره گمرک
wields U اداره کردن
customhouse U اداره گمرک
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1آشپز خانه كثيف است و نامرتب
1confinement factor
2لب آب
2لب آب
1ریاست عمومی اداره خدمات ملکی
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
1بدین وسیله از شما صمیمانه دعوت به عمل می آید، تا در برنامه ی که به مناسبت سپاس گذاری و قدر شناسی از مساعدت های مالی کشور جاپان، که از جانب اداره محلی بامیان برنامه ریزی گردیده است، شرکت ورزیده ممنون
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com